تورو من چشم در راهم شباهنگام.
شدم دختری که با سکوتشـــــ سنگـــ ــــــر میگیره
چــــرا همیشــه بـه سلامتـــی پســرا ؟؟
؟ این دفعه: لعنتـــــ بـه پســری کـه دل میبَـــره ولـی راحتــــــ خـوردش میکنــه .. لعنتـــــ بـه پســری کـه حـرفـــــ زیـاد میـزنـه ولـی اصلا عمـل نمیکنــه ... لعنتـــــ بـه پســری کـه دلـش گــاراژه نـه پـارکینگـــــ اختصـاصـی ... لعنتـــــ بـه پســری کـه تــن میخــواد ازتـــــ بـه جـای دل . .. لعنتـــــ بـه پســری کـه قــول میــده ولـی پـاش نمیمـونـه ... لعنتـــــ بـه پســری کـه عشقـو بـا انـدازه دور کمــر مـی سنجــه .. . لعنتـــــ بـه پســری کـه شعــارش اینـه کـه هـر گـل یـه بـویــی داره ... لعنتـــــ بـه پســری کـه بـازی بـا احسـاسـاتـــــ دختــرا بـراش بهتـریـن سـرگـرمیه ... لعنتـــــ بـه پســری کـه هـوسـش بـراش تصمیـم میگیــره نـه عقلــش ... لعنتـــــ بـه پســری کـه بـه غـرور شسکتــه ی دختــرها میخنــده .. . لعنتـــــ بـه پســری کـه از کلمـه استفــاده فقط سـواستفــادشـو یـاد گـرفتــه